می گویند هر جا بیرق امام حسین(ع) برپا شود، آنجا خیمه‌گاه آقا است. هر جا هم که خیمه‌گاه آقا باشد، ملائک نزول می‌کنند. آن وقت است که به برکت نام امام حسین(ع) همه جا از عطر شکوفه‌های بهاری پر می‌شود. اصلاً نام امام حسین(ع) هر قفل بسته‌ای را باز می‌کند و نوکری در آستان او مایه افتخار می‌شود.

حسينيه دولاب

 همشهری آنلاین- مژگان مهرابی: در کمرکش محله عسکریه دولاب، حسینیه‌ای با بیرقی افراشته خودنمایی می‌کند. جایی که اهالی در پناهش احساس آرامش کنند. آنها از اینکه خانه‌شان دیوار به دیوار حسینیه است به خود می‌بالند و آنجا را مأمن خود می‌دانند. در بین تکیه‌های چند صد ساله دولاب که در پیچ و خم محله‌های آن جا گرفته، حسینیه عسکریه از همه جوان‌تر است و به گفته اهالی ۱۵۰ سال قدمت دارد. «سید مجتبی هاشمی دولابی» متولی آن است و این افتخار نسل به نسل از پدرانش به او رسیده است. برادرش «سید تقی» او را در این کار همراهی می‌کند و اطلاعات خوبی از تاریخ حسینیه دارد.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

برادران هاشمی دولابی

دولابی‌ها اصولاً آدم‌های خوش برخوردی هستند و آداب مهمان‌نوازی را خوب به جا می‌آورند. بزرگ این حسینیه «سید مجتبی هاشمی دولابی» است که هنوز نیامده است. تا او از راه برسد برادرش سید تقی سر حرف را باز می‌کند. اطلاعات خوبی هم دارد. باقی کسانی که در جمع ما هستند هم به احترام او سکوت می‌کنند. سید تقی ۷۰ سالی دارد و چیزهایی را که تعریف می‌کند یا خود به چشم دیده و یا از پدرش شنیده است. می‌گوید: «دولاب ۴ محله با ۴ حسینیه با آداب خاص خود دارد. این حسینیه با قدمت ۱۵۰ سال توسط ۲ برادر به نام‌های سید هاشم و سید باقر بنا شده است. ما از نسل سید باقر هستیم. آنها از ملاک‌های دولاب بودند و املاک زیادی هم داشتند و بخش قابل توجهی از اراضی خود را وقف حسینیه می‌کنند. آنها قطعه زمینی را در نظر گرفته و کلنگ ساخت حسینیه را بر زمین می‌زنند. مردم که این موضوع را متوجه می‌شوند، خوشحال از اینکه محله عسکریه هم صاحب تکیه می‌شود برای چشم روشنی املاک خود را وقف اینجا می‌کنند. بیش از ۳۰ هزارمترمربع زمین وقف حسینیه می‌شود و قید می‌کنند که درآمد این زمین‌ها فقط برای عزاداری امام حسین(ع) هزینه شود.» 

زیر خیـمـه ۱۵۰ سـاله | مرور تاریخچه حسینیه قدیمی محله عسکریه

هر طاق‌نما، یک طایفه

حسینیه مساحتی بالغ بر ۴۷۰‌مترمربع دارد که به گفته سید تقی مساحت آن بیشتر از این بوده و در اصلاحات از متراژ آن کم شده است. برادران هاشمی دولابی دور زمین را حصارکشیده و آن را برای برپا کردن تکیه آماده می‌کنند. سید تقی حین توضیح دادن از جا بلند شده و به فرش‌های داخل حسینیه اشاره می‌کند و می‌گوید: «تکیه قبلاً طاق‌نما داشت. جای هر کدام از این فرش‌ها جایگاه سکو مانندی بود که ارتفاعش به یک متر می‌رسید. جاکفشی هم وسط قرار داشت. برای راحتی مردم جلو سکوها چند پله بود. هر طاق‌نما مربوط به یک خانواده می‌شد. یک سماور داشتند و پذیرایی هر طایفه برعهده خودش بود. آن روبه‌رو که الان قسمت زنانه شده تالار بود. که هنوز هم هست. بزرگ‌ترها در تالار می‌نشستند. در این حسینیه احترام به بزرگ‌ترها حرف اول را می‌زد. زن‌ها هم وسط حسینیه می‌نشستند. کم‌کم سماورها جمع و پذیرایی یک دست شد. سماور قدیمی هنوز وجود دارد و شاید ۱۱۰ – ۱۲۰ سال داشته باشد.» تا سال ۱۳۳۵ اینجا به‌صورت خیمه‌گاه بود. نزدیک محرم که می‌شد مردم لحظه‌شماری می‌کردند که چادر خیمه را برپا کنند. سید تقی تعریف می‌کند: «چادر خیمه از جنس کتان بود. زیر برف و باران یا آفتاب پوسیده می‌شد. قبل از برپا کردنش پارچه را پهن می‌کردند تا اگر پارگی داشت آن را بدوزند و ترمیم کنند. بعد نوبت به برپایی تیرک خیمه می‌رسید.»
 

علی آقای آشپز

تکیه ۲ تا تیرک داشت. بلند کردن آنها کار هر کسی نبود. این کار فقط از عهده «علی رمضانی» برمی‌آمد که به او «علی آقا آشپز» می‌گفتند. سید تقی می‌گوید: «تیرک حداقل ۱۲‌متر طول و ۵۰ سانت قطر داشت. او تیرک را بلند می‌کرد و جوانان نیرومند محله هم کمکش می‌کردند. ۴ سر خیمه طناب‌هایی بود به اسم کلگی که ۱۰ سانتیمتر ضخامت داشت. علی آقا آشپز یا حسین بلندی می‌گفت و آن را حرکت می‌داد. و جوانان محله هم از ۴ طرف طناب‌ها را می‌کشیدند. پشت دیوارها جای طناب داشت که به آن «اخیه» می‌گفتند. طناب را به آن متصل می‌کردند. خیمه که برپا می‌شد نوبت نصب سیاهی‌ها بود. برای راه‌اندازی تکیه ۱۰۰ نفری کمک می‌کردند. اینجا خاکی بود. زمین را آب و جارو کرده و فرش می‌انداختند. سال‌ها به این منوال گذشت تا اینکه مردم تصمیم گرفتند تکیه را مسقف کنند. باقی ماجرا را سید تقی بازگو می‌کند: «چادر خیمه در اثر برف و باران یا آفتاب فرسوده و مرتب پاره می‌شد. هر سال باید آن را وصله می‌کردند. خیلی وقت‌ها چادر خیمه تاب تحمل سنگینی برف را نداشت و پاره می‌شد. پاره شدن همان و ریختن برف روی سر مردم همان. این شد که بزرگان حسینیه تصمیم گرفتند اینجا را مسقف کنند. سال ۱۳۳۵ اینجا را سقف شیروانی نصب کردند.» 

کلاس درس آسید مصطفی 

صحبت‌های سید تقی با آمدن برادرش سید مجتبی نیمه‌کاره می‌ماند. همه به احترام او از جا بلند می‌شوند. سید مجتبی می‌نشیند و می‌خواهد که صحبت را ادامه دهیم. دوست دارد بیشتر شنونده باشد. از سید تقی می‌خواهد که صحبتش را ادامه دهد و او می‌گوید: «آن زمان که آب و برق نبود، شب‌ها چراغ زنبوری روشن می‌کردیم. گاهی می‌شد که چادر آتش می‌گرفت. آب حسینیه از آب‌انبار که متعلق به خود حسینیه بود تأمین می‌شد. وقتی آب لوله‌کشی به دولاب آمد آب‌انبار را تبدیل به سرویس بهداشتی کردیم.» سید تقی با اطلاعات خوبی که از گذشته دارد تولیت حسینیه را از زمانی که سید هاشم عموی پدرش متولی اینجا بوده تا الان که برعهده برادرش است یک به یک نام می‌برد، «از سیدمحمدباقر به پدربزرگم سید علی نقی و از او به سید رضا پدرم می‌رسد. از پدرم تولیت به سید مصطفی پسرعمویم و بعد از او به برادرم سید مجتبی رسیده است. مرحوم سید مصطفی هاشمی دولابی پسرعموی ماست. استاد قرآن بود خیلی‌ها از او قرآن یاد گرفتند. اینجا را به پایگاه فرهنگی تبدیل کرد. کتابخانه راه‌اندازی کرد. بعد هم طبقه دیگری بالای حسینیه ساخت.» 

زیر خیـمـه ۱۵۰ سـاله | مرور تاریخچه حسینیه قدیمی محله عسکریه

این چند نفر... 

انتهای حسینیه، علم بزرگی دیده می‌شود که به گفته سید تقی بالای ۱۳۰ سال قدمت دارد. می‌گوید آن را نصرالله شمشیرساز، علم‌ساز خیابان ری درست کرده است. علم ۹ تیغه به ستون تالار لم داده و انگار مأموریت دارد نظاره‌گر سینه‌زنی عزاداران این حسینیه باشد. از زمانی که بیرق این حسینیه برپا شده تاکنون تغییرات زیادی انجام شده است. بر خلاف تکیه‌های قدیمی شهر تهران که ارتفاع سقف‌شان ۷‌ـ ۸ متری است، اینجا سقف بلندی ندارد و معماری‌اش معمولی است. سید تقی توضیح می‌دهد: «جمعیت عزاداران این حسینیه روز به روز بیشتر می‌شد و می‌طلبید که تغییر و تحولی در آن صورت بگیرد. به‌طور مثال آشپزخانه‌ای ساختیم و قسمت ورودی در آبدارخانه ایجاد کردیم. طبقه دوم را هم که سید مصطفی پسرعموی ما ساخت و به بانوان اختصاص داد.» 
از حسینیه بیرون می‌آییم. دیوار روبه‌رویی تمثال چند شهید است. جواد صراف، ضیاء‌الدین متبحری، علی عابدینی، حمید تقی توتونی، مرتضی حمزه دولاب، سعید کفایی، محمدحسن بیگی و رضا محمدی. سید تقی اشاره می‌کند این چند شهید دوران کودکی و نوجوانی‌شان را در همین حسینیه سپری کرده و از همین‌جا هم عازم جبهه شدند.  

در خانه خیمه می‌زدیم

«سید مجتبی هاشمی دولابی» متولی حسینیه است. ۸۰ سال دارد. از همان دوران کودکی در اینجا فعالیت می‌کرده است. می‌گوید: «روزهای شیرینی بود وقتی همه با هم یک دل و متحد دست به دست هم می‌دادند که خیمه را برپا کنند. وقتی بچه بودم شوق داشتم برپا کردن خیمه را ببینم. بعد خودم در خانه چادر مادرم را بر می‌داشتم و گوشه حیاط خیمه می‌زدم. با دیگر بچه‌ها مشغول عزاداری می‌شدیم. شب هم با پدرمان به حسینیه می‌رفتیم.» 

از چای ریختن تا کفش جفت کردن

«مجید حیدری» فرزند عباس حیدری معروف به عباس عمو حیدر است. او در حسینیه از چای ریختن تا کفش جفت کردن همه‌کاری انجام می‌دهد. مدتی هم کمک آشپز بوده است. برایش مهم است که کار روی زمین نماند. برای همین هم منتظر نمی‌ماند که کسی بگوید چه کند. او از شهید جواد صراف می‌گوید. از شهدایی که همه با او بچه‌محل بودند. حیدری در میدان تره‌بار فعالیت می‌کند. عصرها به حسینیه می‌آید و تا پاسی از شب عزاداری می‌کند.  

زیر خیـمـه ۱۵۰ سـاله | مرور تاریخچه حسینیه قدیمی محله عسکریه

برکتی که سر راهم قرار گرفت

«قاسم نصراللهی» عموی کاظم است. می‌گوید: «پدرم ۴۰ سال آبدارچی امام حسین(ع) بود و روز اربعین هم از دنیا رفت. همه زندگی‌ام در عشق به آقا خلاصه می‌شود. افتخار می‌کنم که نوکری می‌کنم. جارو می‌کنم. نظافت می‌کنم. برکتی است که خدا سر راهم قرار داده است. برکت روضه‌های امام حسین(ع) را در زندگی‌ام احساس می‌کنم.»

دستی که به کمکم آمد

   
«کاظم نصراللهی» در آبدارخانه کار می‌کند و کرامات زیادی از امام حسین(ع) دیده است. می‌گوید: «از دوران نوجوانی در آشپزخانه کار می‌کردم. بارها عنایت آقا را به چشم دیده‌ام. یکبار شیلنگ گاز دررفت. در آشپزخانه ۲۱ دیگ برنج و ۴ دیگ خورش در حال پخت بود. کافی بود گاز شعله‌ور شود. انفجار سنگینی رخ می‌داد. دوستان که این صحنه را دیدند از آشپزخانه فرار کردند، من ماندم و آتش. انگار دستی به کمکم آمد، فقط توانستم شیرگاز را ببندم.» 

های بیا روضه /‌های بیا روضه

«مختار نبی دولابی» ۸۲ سال دارد. سال‌ها در این حسینیه آشپزی کرده و به گفته خودش از شاگردان علی آقا آشپز است. می‌گوید: «خانه‌ام دیوار به دیوار خانه امام حسین(ع) است. شب‌ها برای اینکه مردم را خبر کنیم در کوچه راه می‌رفتیم و داد می‌زدیم: سماور آماده، چای آماده، ‌ های بیا روضه، ‌های بیا روضه.» سید علی نقی پدربزرگ هاشمی دولابی در خانه‌اش آبگوشت می‌پخت. آشپزخانه‌ای در کار نبود. در ظرف می‌ریختند در مجمعه می‌گذاشتند. ما هم روی سر می‌گرفتیم و به حسینیه می‌آوردیم تا مردم پذیرایی شوند.»

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۱۴ در تاریخ ۱۳۹۵/۰۸/۲۵

کد خبر 775293

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha